ساختار زندگی شهری شرایطی را ایجاد نموده که منافع عمومی در مقابل منافع شخصی رنگ باخته است. فردی که از روستا به شهر مهاجرت میکند، بعد از اقامت بهعنوان شهرنشین محسوب میشود، اما هنگامی که با قوانین و مقررات و مناسبات محیط جدید آشنا میشود، آن را پذیرفته و قواعد آن را رعایت نماید شهروند خواهد شد.
افزایش جمعیت و شهرنشینی به عنوان پدیدهای فراگیر در یکصد سال اخیر هم کشورهای صنعتی و هم کشورهای در حال توسعه را دربرگرفته است.
بهطوری که بسیاری از جوامع، دارای شهرهای پرجمعیت چند میلیونی هستند. پیش از سال 1900 میلادی رشد شهرنشینی، مربوط به کشورهای غربی بود، اما از ابتدای قرن بیستم، دامنه شهرنشینی به کشورهای در حال توسعه نیز کشیده شد و در دهههای اخیر جمعیت شهرنشین اغلب کشورهای در حال توسعه بیش از جمعیت روستانشین آنها است.
گسترش شهرها در نتیجه افزایش جمعیت و مهاجرت از روستاها پدید آمده است.
همچنین مهاجرت از روستا به شهر باعث تراکم جمعیت شهر میشود و این در حالیاست که مهاجران وارد شده به شهر با اوضاع و احوال زندگی شهری خو نگرفتهاند.
روند سریع انتقال جمعیت از روستا به شهر در برخی شهرها با ایجاد منابع و امکانات کافی شهری مانند مسکن، آب، برق و... همراه نبوده است و کمبودهایی احساس شده است. از طرف دیگر افزایش جمعیت، گسترش فیزیکی شهر را در پی داشته و ارائه خدمات شهری را مشکل کرده است.
بدین ترتیب مشکل مسکن، کمبود فضای سبز کافی، آلودگی هوا ناشی از تردد اتومبیلها، حاشیهنشینی و بیکاری، از جمله عوامل نارضایتی شهری است.
این روزها حل مسائل شهری، جز با شناختن نیازها، خواستهها و نگرشهای شهروندان امکانپذیر نیست و شناخت مسائل، جز با پژوهش میسر نخواهد شد.
از سوی دیگر آگاهی از نیازها و مسائل مردم و بررسی نگرش آنان در میزان نقشی که میتوانند در رفع مشکلات شهری داشته باشند، زمینه مساعدی برای برقراری ارتباط منطقی و صحیح بین نهاد خدمترسان به شهروندان و خود شهروندان فراهم ساخته و اعتماد میان شهروندان و مدیریت شهری برقرار میشود. مشـــارکت شهروندان در مدیریت شهری میتواند در تأمین منابع اقتصادی، کاهش هزینه خدمات، افزایش انسجام اجتماعی، کاهش آسیبها و تنشهای ناشی از زندگی شهری و رضایت شهروندان مؤثر باشد.
در عصر حاضر، همراه با پیشرفتهای تکنولوژی ، مسائل مهم و پیچیدهای بوجود آمده است. گسترش شهرنشینی در دهههای اخیر به ویژه افزایش جمعیت تهران و کمبود امکانات رفاهی متناسب با این افزایش جمعیت، مشکلات اجتماعی فراوانی پیش روی مدیریت شهری قرار داده است.
بدین ترتیب بررسی نگرش شهروندان از مشارکت در مدیریت شهری بعنوان هدف اصلی این تحقیق میتواند حائز اهمیت باشد. مشارکت فرایندی توصیف شده است که توسط آن مردم میتوانند خود را سازمان دهند و از طریق آن در فعالیتهای توسعه محلی توان اظهار نظر یابند، همچنین روابط اجتماعی و تعاملها یکی از عوامل مهم در ایجاد احساس تعلق عنوان شده بطوری که تعامل اجتماعی خمیرمایه هسته مرکزی گروه یا اجتماع را تشکیل میدهد و در شکل گیری جمعی متشکل از افراد، نقش برجستهای ایفا میکند.
در مطالعهای دیگر، با تکیه بر جنبههای روانشناختی و جامعهشناختی، مشارکت پدیدهای است که دارای چهار بعد صیانت نفس، درک نفس، قدرت تصمیم برای خود و تسلط بر نفس است. به عبارت دیگر مشارکت رشد تواناییهای اساسی بشر از جمله شأن و منزلت انسانی و مسئول ساختن بشر در باروری نیروی تصمیمگیری و عمل است.
با این تفاسیر در نظام مدیریت مردمی، هدف این است که همه حضور داشته باشند. همه عناصری که در مدیریت شهری موثر هستند باید بتوانند به سهم خود در این امر مشارکت کنند.
از این رو مدیریت شهری در صورتی میتواند موفق باشد که از پایینترین سطح تا بالاترین سطح در آن مدیریت کلان شهری، مدیریت شهری - مناطق شهری - نواحی شهری و محلات شهری به عنوان لایههای سیاستگذاری و تصمیمگیری وجود داشته باشد.
در این میان بحث مشارکت از نظر کیفیت و کمیت مطرح است. در نظام مدیریت مردمی، هدف این است که همه حضور داشته باشند، همه عناصری که در مدیریت شهری مؤثر هستند باید بتوانند به سهم خود در این امر مشارکت کنند از جمله عناصر دولتی، محلی، بخش خصوصی و... به این منظور باید شرایط زیر مهیا باشد:
مشروعیت مدیریت شهری، شفافیت، پاسخگویی و محاسبه پذیری، پوششدهی به همه اقشار مشاغل و غیرمشاغل شهری.
به همین خاطر توانمندسازی شوراها و شهرداریها ضروری است و باید بسترسازی فرهنگی برای مدیران و کارکنان و سپس برای شهروندان فراهم شود.
راه حل مناسب در پدید آمدن حرکتهای اجتماعی باید با مشارکت محلهها صورت گیرد، در حقیقت باید سازمانهای مشارکتی در واحد محله شکل بگیرد و عزم ملی با حرکتهای اجتماعی پیوند بخورد. منابع دولتی در خدمت و تسهیل کننده این حرکتها باشد. باید ایده، فکر و برنامه توسط خود مردم تولید شود و مدیریت شهری به صورت تسهیل کننده در کنار این قضیه باشد.
هنگامی که شهروندان نسبت به محیط اجتماعی خود احساس تعلق نمایند، شرایط لازم برای اجتماعی اخلاقی فراهم میشود و با افزایش تعلق اجتماعی مشارکت اجتماعی نیز افزایش مییابد.
چنانچه افراد نسبت به پاداش ناشی از عمل مشارکتی باور نداشته و یا دریافت آن را دوردست ببینند، تمایل کمتری برای مشارکت خواهند داشت. همچنین بین میزان تصور فرد از کارآیی و میزان مشارکت او ارتباط وجود دارد. به عبارت دیگر کسانی که تصور میکنند کارآیی بیشتری در امور مشارکتی دارند، میزان مشارکت آنها بیشتر است.
در واقع میتوان گفت ارتباط معنیداری بین میزان توانایی شهروندان برای کنشهای مشارکتی در امور شهری و میزان مشارکت آنها وجود دارد. بر این اساس هر قدر شهروندان احساس قویتری برای فعالیتهای مشارکتی خود داشتهباشند به همان نسبت بر میزان مشارکت آنها افزوده خواهد شد.
در این میان آمارهای جهانی نشان میدهد مردان بیشتر از زنان مشارکت دارند، تحصیلکردهها بیشتر مشارکت دارند، شهرنشینان بیش از روستائیان، افراد سنین 35 تا 55 سال بیش از جوانترها، متأهلین بیش از مجردین و ساکنین قدیمی محله بیش از تازه واردین، مشارکت دارند.
یافتههای یک تحقیق در تهران نیز مؤید این مطلب است که میزان مشارکت زنان بیش از مردان، افراد جوان بیش از افراد مسن، مجردین بیش از متأهلین بوده که بر خلاف آمارهای جهانی است، اما در خصوص مشارکت، ساکنین قدیمی محله بیش از تازه واردین، است.
همچنین در مورد سطح مشارکت اجتماعی یافتهها نشان میدهد 2/29 درصد مشارکت اجتماعی پائین،4/56 درصد مشارکت اجتماعی متوسط و 4/5 درصد مشارکت اجتماعی بالا داشتهاند.
به علاوه میزان رضایتمندی شهروندان از خدمات شهری، میزان احساس تعلق اجتماعی پاسخگویان، طرز تلقی شهروندان از مفهوم و معنی مشارکت، طرز تلقی شهروندان از اینکه عمل مشارکتی پاداشی را به همراه دارد، طرز تلقی شهروندان از تمایل برای مشارکت در مدیریت شهری مورد سنجش قرار گرفت و در این تحقیق رابطه معنیداری بین میزان مشارکت اجتماعی در مدیریت شهری و متغیرهای میزان تحصیلات و شغل دیده نشد.
همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که بین میزان مشارکت اجتماعی و میزان احساس مالکیت بر اموال عمومی شهر ارتباط معنی داری وجود دارد. از سوی دیگر هرگاه طرز تلقی از مفهوم مشارکت به ارائه پیشنهادات تعبیر شود میزان مشارکت اجتماعی افزایش مییابد، ولی هرگاه طرز تلقی از مفهوم مشارکت بعد مالی و پرداخت وجه یا بعد عملی و اجرایی به خود گیرد، میزان مشارکت اجتماعی کاهش مییابد.
با توجه به اینکه میزان احساس مالکیت بر اموال عمومی شهر توسط شهروندان بسیار ضعیف است، بهطوریکه 9/59 درصد پاسخگویان اموال عمومی شهر را مانند اموال شخصی خود نمیدانند، ضروری است تا با آموزشهای مناسب احساس مالکیت در شهروندان تقویت شده و نیز مشارکت در مدیریت شهری محسوس شود.
نتایج تحقیق نشان داد که میزان تعلق اجتماعی شهروندان ضعیف است و شهروندان نسبت به محیط زندگی خود احساس تعلق و یگانگی ندارند. ساختار زندگی شهری شرایطی را ایجاد نموده که منافع عمومی در مقابل منافع شخصی رنگ باخته است.
فردی که از روستا به شهر مهاجرت میکند، بعد از اقامت بهعنوان شهرنشین محسوب میشود، اما هنگامی که با قوانین و مقررات و مناسبات محیط جدید آشنا میشود، آن را پذیرفته و قواعد آن را رعایت نماید شهروند خواهد شد و چنانچه نسبت به آن احساس تعلق نماید، منافع عمومی برای او به اندازه منافع فردی اهمیت مییابد و در این شرایط مشارکت اجتماعی در امور شهری خواهد داشت. بنابر آن بهتر است با افزایش برنامههای آموزش فرهنگی و اجتماعی، حقوق زندگی شهری به شهروندان شناسانده و زمینه مشارکت اجتماعی آنان در مدیریت شهری فراهم شود.
نزدیکترین مفهومی که از مشارکت اجتماعی در ذهن مردم ایجاد میشود، مشارکت در رعایت قوانین و مقررات شهری و مشارکت در ارائه کمک فکری است و دورترین مفهومی که از مشارکت در ذهن افراد ایجاد میشود، مشارکت عملی و اجرایی است.
در حقیقت شهروندان در اموری که جنبه قانونی پیدا میکند و جزء الزامات زندگی شهری است (نظیر رعایت قوانین و مقررات شهری) و نیز در اموری که آسانتر است (ارائه پیشنهاد و نظر) آمادگی بیشتری برای مشارکت دارند.